پرتال امام خمینی (س): به طور کلی، آثار نوشته‌شده در حوزه علوم انسانی، به‌ویژه در شروع، معمولاً از کمال یا بی‌نقصی برخوردار نیستند. ماهیت این حوزه به گونه‌ای است که هیچ اثری نمی‌تواند مدعی شود حرف قطعی و پایانی را بیان کرده است، زیرا علوم انسانی همواره در حال تحول، بازنگری و پیشرفت است. از این رو، پژوهشگر وظیفه دارد نقدها و دیدگاه‌های دیگران را ارزشمند بشمارد و از آن‌ها برای ارتقای کیفیت و غنای کار خود بهره گیرد.

در مورد نقش پیشینه و بیان مسأله باید گفت که دیدگاه‌های مخالف نیز باید گردآوری شده و در کتاب گنجانده می‌شد. البته در ابتدا تصمیم بر این بود که این موضوع به صورت یک کتاب مستقل منتشر شود، اما به دلایلی از این ایده صرف‌نظر شد. با این حال، امید می‌رود که در ویرایش جدید، این بخش همراه با مستندات مربوطه به طور کامل اضافه شود.

در مورد پیشینه، لازم است توضیحاتی ارائه شود که در ادامه به آن‌ها پرداخته خواهد شد.

موضوع «تعیین قلمرو زمانی» و «تعیین رویکرد» دو عنصر اساسی و حساس برای ورود به بحث در این کتاب هستند که نیازمند توضیحات دقیق و روشنگرانه‌اند. سؤال کلیدی که برای تعیین رویکرد به این کتاب باید پاسخ داده شود این است که آیا تحلیل حکومت دینی در ایران و بررسی عملکرد امام خمینی باید با چارچوب فکری لیبرالیسم صورت گیرد؟ آیا می‌توان مخالفین و منتقدین امام را در چهارچوب مبانی حکومت لیبرال تحلیل کرد، یا چنین نگاهی از اساس ناکارآمد است؟ در مکتب لیبرالیسم، آزادی ارزش بنیادین است و حفظ آن مهمترین اولویت تلقی می‌شود. به بیان واضح‌تر، خط قرمز نظام لیبرال خدشه‌دار شدن آزادی است. در این مکتب، آزادی جایگاهی برتر و غیرقابل‌چشم‌پوشی نسبت به سایر موضوعات دارد، تا جایی که حتی نقد مفاهیم مقدس نیز مجاز شمرده می‌شود. بر همین اساس، برخی پرسش‌ها درباره دیدگاه امام مطرح می‌شود: چرا او فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد؟ چرا ایشان در برابر چنین موضوعاتی موضع‌گیری صریح داشت؟ پاسخ روشن است؛ چون امام خمینی مبتنی بر اصول و مبانی خاص حکومت اسلامی شیعی عمل می‌کرد، نه در چارچوب لیبرالیسم. در فقه شیعی، اصول مشخصی وجود دارد که خط قرمزهایی را در مقابل آزادی بی‌حد و مرز ترسیم می‌کند. برای مثال، یکی از موضوعات بنیادین، مسئله «سب النبی» است که با آزادی مطلق در تضاد است. در این رویکرد، هیچ فردی نمی‌تواند آزادی را دست‌آویزی برای توهین به مقدسات یا نقد بنیادی مقولاتی مانند توحید و نبوت قرار دهد. مفاهیمی نظیر «سب‌النبی»، «مرتد»، «مفسد فی‌الارض» و «باغی» از جمله ریشه‌های فقه شیعی و تبعاً اساس تفکر و اندیشه امام خمینی را تشکیل می‌دهند. از همین رو، اگر انقلاب اسلامی و رفتارهای امام خمینی از دریچه تفکر لیبرالیستی بررسی شوند، بی‌شک دچار سوگیری و خطای تحلیلی خواهیم شد. نگاه لیبرالیستی با بنیان‌های فکری فقهی که اساساً در جهان‌بینی شیعی ریشه دارند، تفاوتی بنیادی دارد؛ بنابراین به‌منظور تحلیل صحیح، تکیه بر مبانی فکری و اصول مرتبط با آن ضرورت دارد.

این‌ها اصول و واژه‌هایی هستند که امام عمیقاً به آن‌ها متعهد بود. از این رو، ما با یک مرز مشخص مواجه هستیم. امام یک فرد لیبرال نبود، بنابراین نمی‌توان رفتار ایشان را از منظر لیبرالی تحلیل کرد. به همین دلیل، برای دستیابی به درکی دقیق و کامل از اندیشه‌ها و عملکرد امام، ضروری است که موضوع را از رویکردی متفاوت بررسی کنیم.

یکی دیگر از رویکردهای قابل بررسی برای تحلیل اندیشه و رفتار امام خمینی در مواجهه با مخالفان و منتقدان، نگاه سنت‌گرای فقهی است. در فقه سنتی، قواعد و ضوابط خاصی وجود دارد که اگر بخواهیم بر اساس آن‌ها عملکرد امام را تبیین کنیم، احتمالاً دچار اشتباه خواهیم شد. به‌عنوان مثال، در فقه سنتی توصیه می‌شود مردان ریش خود را کوتاه نکنند، یا افراد غیرمسلمان (اهل کتاب و غیرکتاب)که  کافر محسوب شده، الزام به پرداخت جزیه دارند. همچنین مطابق این دیدگاه، حتی باید نشانه‌هایی بر خانه‌ این افراد نصب شود تا به عنوان غیرمسلمان شناخته شوند و حق رفتار آزادانه ندارند. بنابراین، بسیاری از اقدامات و اندیشه‌های امام خمینی با این چارچوب‌ها قابل توضیح نیست و با آن‌ها همخوانی ندارد. حتی در مسائلی چون نگاه امام به موسیقی یا شطرنج، اختلاف‌نظر آشکاری با معیارهای فقه سنتی وجود دارد که خود جای بحث و تأمل بیشتری را می‌طلبد.

این موضوع نشان می‌دهد که نمی‌توان مواجهه امام با مسائل مختلف را صرفاً از منظر فقه سنتی تحلیل کرد. چراکه اساساً امام خمینی یک «نوگرای دینی» بود. البته این مفهوم گسترده است و هر فرد ممکن است برداشت خاصی از آن داشته باشد. یک فقیه نوگرای دینی کسی است که در عین پایبندی به اصول فقه، با دیدگاهی پویا و منعطف به مسائل زمانه نگریسته و به تحول در آموزه‌های دینی برای رسیدن به مقاصد و اهداف اسلامی اعتقاد دارد. این پویایی و انعطاف در اندیشه امام مشخصاً در انقلاب اسلامی نمود پیدا می‌کند؛ جایی که ایشان زنان را ترغیب می‌کند تا در خیابان‌ها حضور پیدا کرده و نقش فعالی در پیشبرد انقلاب ایفا کنند. یا دفاع از مصلحت نظام اسلامی که از سوی ایشان مورد توجه قرار گرفته است. همچنین حمایت امام خمینی از فعالیت‌ کمونیست‌ها و آزادی آن‌ها برای طرح عقایدشان جلوه‌ای دیگر از این نوگرایی است. در چنین چارچوب اندیشه‌ای، برخلاف فقه سنتی، ایشان نیازی نمی‌دید که کمونیست‌ها علناً اعلام کنند "ما کافریم" یا نشانه خاصی بر خود داشته باشند. در واقع تنها با نگاه نوگرای دینی می‌توان از اندیشه‌ها و رفتار امام دفاع کرد، نه با دیدگاه‌های لیبرالی یا فقه سنتی محض. این نگرش است که امکان نقد و شاخص‌سازی برای تحلیل رفتار امام در برخورد با مخالفان را فراهم می‌آورد. چراکه مطابق با دیدگاه نوگرایی دینی، امام خمینی در اندیشه و عمل اهل تساهل و تسامح بود، هرچند همچنان به برخی از اصول اساسی فقه سنتی پایبندی داشت. در دیدگاه امام، فقه باید پویا باقی بماند؛ اما ایشان حکومت را یکی از ارکان اساسی دین می‌دانست و آن را در اولویت قرار می‌داد. با توجه به این اصول مشخص، رویکردها و رفتارهای خاص امام خمینی کاملاً طبیعی و منطبق بر چارچوب نوگرایانه فهمیده می‌شود.

یکی از نقاط ضعف کتاب، نپرداختن به موضوع رابطه گروه‌های سیاسی و حکومت است که در ویرایش بعدی حتماً برطرف خواهد شد.

در مورد طول نقل‌قول‌ها، باید گفت که در برخی موارد می‌توان آنها را مختصر کرد، اما گاهی تکرار دقیق واژه‌ها ضروری است، زیرا تنها با آوردن عین عبارات می‌توان دریافت که امام دقیقاً چه گفته است. به نوعی، سخنان امام ویژگی خاصی به نام "سهل ممتنع" دارد. به این معنا که در نگاه نخست، گفتار و نوشتار ایشان بسیار روان و ساده به نظر می‌رسد، گویی جمله‌ها صرفاً با کنار هم قرار دادن کلمات شکل گرفته‌اند. اما وقتی تلاش می‌کنیم همان سادگی و روانی را بازآفرینی کنیم، متوجه می‌شویم که این کار برخلاف تصور اولیه چندان آسان نیست و تنها از طریق تکرار دقیق عبارات است که می‌توان مفهوم مورد نظر را به درستی انتقال داد.

. انتهای پیام /*